محدودیت مراقبت و درمان و خودداری از انجام درمان های نگهدارنده حیات

یکشبه دی ۱۳۹۲

محدودیت مراقبت و درمان و خودداری از انجام درمان های نگهدارنده حیات :

محدودیت مراقبت و درمان یا خودداری از انجام درمان های نگهدارنده حیات یک تصمیم پیچیده احساسی و عاطفی برای خانواده و کارکنان است . خودداری از ارائه حمایت های زندگی مشابهت های اخلاقی دارند. تصمیم‌گیری برای محدود کردن درمان و مراقبت یا کناره‌گیری از حمایت های زندگی مقوله ای قابل توجیه است به شرط آنکه ابتلا به مرگ مغزی بیمار مشخص شده باشد ، یا پزشک و بیمار یا فرد جانشین او در مورد این مساله توافق کنند که اهداف درمان نمیتواند برآورده شود ، و یا در جریان این درمان بطور مداوم فشاری بر بیمار تحمیل شود و که فراتر از منافع درمان باشد .

بیماران در مرحله نهایی یک بیماری غیرقابل درمان باید خدمات درمانی و مراقبتی را دریافت کنند که بواسطه آن استقلال، آسایش و کرامت آنها حفظ شود . مداخلاتی که درد و رنج ، ناراحتیهای تنفسی ، هذیان و جنون، تشنج ها  و دیگر مشکلات و پیچیدگی های نهایی بیماری را به حداقل می رسانند باید همیشه در نظر گرفته شوند و فراهم شوند. در مورد چنین بیمارانی این مساله از نظر اخلاقی قابل قبول است که دوز مسکن ها و مخدرها برای تسکین درد و رنج بیماران به تدریج افزایش داده شوند ، حتی تا سطحی که ممکن است طول عمر بیمار را کوتاهتر کنند . تیم درمان و مراقبت باید طرح هایی را برای درمان و مراقبت های بعدی در آینده با کمک بحثهای مبتنی بر همکاری آغاز کند و با کمک پرستاران، مشاوران، رزیدنت ها، دستیاران، فرد بیمار ( زمانی که قادر به مشارکت باشد )، فرد تصمیم گیرنده و خانواده ، هر نوع تنشی را برطرف کنند. مراقبت و درمان آرامش بخش ( مثل ؛ بهداشت و سلامت بیانی، پوستی ، موقعیت بیمار ، و اقدامات لازم برای تسکین درد و رنج) باید همیشه ادامه پیدا کنند. در زمان فقدان شواهد و مدارک مربوط به یک بیماری غیرقابل علاج در مرحله پایانی زندگی ، تصمیمات اتخاذ شده برای خودداری یا محدود کردن مراقبت و درمان در بیماران اغلب مقوله ای چالش آور است و باعث دشواریهایی در تشخیص قبلی درست بیماری ، بویژه در زمان ارائه دستورالعمل مراقبتهای پیشرفته مثل هیپوترمی درمانی می شود .

 

به قسمت ادامه مطلب مراجعه فرمایید

 

محدودیت مراقبت و درمان و خودداری از انجام درمان های نگهدارنده حیات :

محدودیت مراقبت و درمان یا خودداری از انجام درمان های نگهدارنده حیات یک تصمیم پیچیده احساسی و عاطفی برای خانواده و کارکنان است . خودداری از ارائه حمایت های زندگی مشابهت های اخلاقی دارند. تصمیم‌گیری برای محدود کردن درمان و مراقبت یا کناره‌گیری از حمایت های زندگی مقوله ای قابل توجیه است به شرط آنکه ابتلا به مرگ مغزی بیمار مشخص شده باشد ، یا پزشک و بیمار یا فرد جانشین او در مورد این مساله توافق کنند که اهداف درمان نمیتواند برآورده شود ، و یا در جریان این درمان بطور مداوم فشاری بر بیمار تحمیل شود و که فراتر از منافع درمان باشد . بیماران در مرحله نهایی یک بیماری غیرقابل درمان باید خدمات درمانی و مراقبتی را دریافت کنند که بواسطه آن استقلال، آسایش و کرامت آنها حفظ شود . مداخلاتی که درد و رنج ، ناراحتیهای تنفسی ، هذیان و جنون، تشنج ها  و دیگر مشکلات و پیچیدگی های نهایی بیماری را به حداقل می رسانند باید همیشه در نظر گرفته شوند و فراهم شوند. در مورد چنین بیمارانی این مساله از نظر اخلاقی قابل قبول است که دوز مسکن ها و مخدرها برای تسکین درد و رنج بیماران به تدریج افزایش داده شوند ، حتی تا سطحی که ممکن است طول عمر بیمار را کوتاهتر کنند . تیم درمان و مراقبت باید طرح هایی را برای درمان و مراقبت های بعدی در آینده با کمک بحثهای مبتنی بر همکاری آغاز کند و با کمک پرستاران، مشاوران، رزیدنت ها، دستیاران، فرد بیمار ( زمانی که قادر به مشارکت باشد )، فرد تصمیم گیرنده و خانواده ، هر نوع تنشی را برطرف کنند. مراقبت و درمان آرامش بخش ( مثل ؛ بهداشت و سلامت بیانی، پوستی ، موقعیت بیمار ، و اقدامات لازم برای تسکین درد و رنج) باید همیشه ادامه پیدا کنند. در زمان فقدان شواهد و مدارک مربوط به یک بیماری غیرقابل علاج در مرحله پایانی زندگی ، تصمیمات اتخاذ شده برای خودداری یا محدود کردن مراقبت و درمان در بیماران اغلب مقوله ای چالش آور است و باعث دشواریهایی در تشخیص قبلی درست بیماری ، بویژه در زمان ارائه دستورالعمل مراقبتهای پیشرفته مثل هیپوترمی درمانی می شود .

تشخیص قبلی بیماری در بیماران کودک و نوزاد بعد از ابتلا به ایست قلبی تعیین زمان خودداری از ارائه درمان های نگهدارنده حیات :

شواهد و مدارک ناکافی در مورد علائم عصبی بالینی، مطالعات الکتروفیزیولوژیک، بیومارکرها( نشانگرها )، یا شرایط تصویر برداری برای شرح تشخیص قبلی بیماری در بیماران کودک و نوزاد بعد از ابتلا به ایست قلبی وجود دارد . در زمان فقدان راهکارهای تشخیص بیماری، تصمیم‌گیری برای خودداری از درمان های نگهدارنده حیات وابسته به نظر پزشک معالج است و ممکن است بطور قابل توجهی در میان پزشکان و موسسات در این موضوع تفاوت وجود داشته باشد. در این خصوص به تحقیقات بیشتری نیاز است .

تشخیص قبلی بیماری در بیماران بزرگسال بعد از ابتلا به ایست قلبی تعیین زمان خودداری از ارائه درمان های نگهدارنده حیات :

هیچگونه علائم عصبی بالینی، مطالعات الکتروفیزیولوژیک ، بیومارکرها( نشانگرها )، یا شرایط تصویربرداری که بتواند بطور قابل اطمینانی مرگ یا بازده و نتیجه نورولوژیکی ضعیف را در خلال 24 ساعت اول بعد از  ایست قلبی در بیماران درمان شده با هیپوترمی درمانی یا بدون آن پیش بینی کند وجود ندارد ( برای مثال ؛ طبقه بندی عملکرد مغزی 3،4 یا 5 ). در شرایط بعد از ایست قلبی در بیماران تمایلی برای خودداری از درمان و مراقبت نارس و نابهنگام وجود دارد  و این مساله در در متن بعدی در مورد بررسی آثار آینده و پیش بینی بیماری آورده شده است .

لینک ثابت | عدم احیا | 2786 بازدید